کلبه ی تنهایی من
درباره وبلاگ


گاهی گمان نمیکنی ولی می شود ! گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود ! گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ! گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ! گاهی گدای گدایی و بخت با تو نیست ! گاهی تمام شهر گدای تو می شود ! گاهی بساط عشق خودش جور می شود ! گاهی به صد مقدمه ناجور می شود !

پيوندها
...::: پیکووال :::...
حرف دلتو بگو راست راست
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
همسریابی
درگاه پرداخت اینترنتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلبه ی تنهایی من و آدرس looveely.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 458
بازدید ماه : 612
بازدید کل : 90204
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 111
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


چت روم
نويسندگان
فرشته

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : فرشته

بیخودی پرسه زدیم ، صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
ما بهم بد کردیم ، ما بهم بد گفتیم
ما حقیقت را زیر پا له کردیم و چقدر حظ کردیم که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم : ما که را گول زدیم ؟   دکتر علی شریعتی

 
جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : فرشته

امروز از اون روزات که از خودم خسته ام..

از کارای دوباره..از اشتباهاتی که هر چند وقت یک بار تکرارشون میکنم

ای خدا...مگه من بهت قول ندادم؟ چرا باز اینجوری شدم؟

مگه من واسش قسک نخوردم؟چرا زدم زیر قسمم؟ خدایا داری با من چیکار میکنی؟

چرا اینقدر کثیف شدم؟خدا جون من همون فرشته قبلی رو میخوام...خدا خسته شدم از این همه استباه..خدا نمیخواستم ولی بازم تکرار شد..خدا منو ببخش..از هیچ کس بابت این کارا معذرت نخواستم..اما از تو معذرت میخوام..خدایا خیلی خسته ام..دنیام داره میره رو به سیاهی..بازم فکر و خیال...بازم ناراحتی...بازم غم..آخه خدا این غم لعنتی چرا دست از سرم بر نمیداره؟ یه عزیزی میگفت اینا همه اش امتحانه. خدا فرق بین امتحانات و مصلحتت رو نمیدونم چیه؟ تا میرم حس کنم شاید مصلحت خداییه که این اتفاق داره می افته میفهمم تو یه امتحان بودم که بازم تجدید شدم..خدایا  دیگه هیچ کسو ازت نمیخوام...خودمو ازت میخوام...یه فرشته ای که دیگه خطا نکنه..باقیش با خودت..هرچی خواستی بهم بده....دو دستی میگیرمش خدا...خداجون اینقدر عذابم نده...یه کم با من مدارا کن...

پ.ن  خیلی تنهام و غمگین...

 
جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : فرشته

فقط یه ایرانی میتونه وقتی میره مهمونی فوری از صاحبخانه بپرسه اینجا متری چند ؟

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه هر چیزی که میوفته رو زمین با یک فوت ضد عفونی‌ کنه !

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه کمتر ازیک سال بعد از مهاجرتش به یه کشور دیگه، زبان یاد بگیره، وارد دانشگاه بشه، تازه شاگرد اول کلاس هم بشه!

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه جلد بستنی که هیچی توش نداره رو لیس بزنه ولی بعد وقتی مهمونی تموم میشه همینطوری دیس دیس غذا بریزه تو سطل اشغال!!!

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه با وجود این همه نداری و بیکاری و تورم, وقتی مهمون واسش میاد سعی کنه بهترین پذیرایی کنه و بهترین غذارو بزاره واسه مهمونش تا یه وقت جلوش شرمنده نشه.

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه ساعت مچی ببنده رو دستش بعد اگه بهش بگی ساعت چنده؟ موبایلشو در بیاره و ساعت رو اعلام کنه!

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه اسم فیلمارو با شخصیت اصلیش صدا کنه!

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه وقتی تو کوچه و خیابون، یه تیکه نون رو زمین میبینه تو دلش بگه نعمت خداست و نتونه بی تفاوت از کنارش رد بشه و برداره بوسش کنه بذاره کنار یه درخت تا گنجیشک ها بیان بخورنش

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه شبا که واسه دستشویی رفتن بیدار میشه سر راه در یخچال رو باز کنه توشو نگاه کنه بعد در ببنده و بره بخوابه!

 

 

 

فقط یه ایرانی میتونه 10 ساعت تمام از تاریخ و مردم و آب و هوای کشورش تعریف کنه که خارجیه واسش سوال پیش بیاد که پس چرا اومدی اینجا؟!

 

 

 

فقط یه ایرانی می تونه با هزار بدبختی کنکور ارشد شرکت کنه و قبول شه، بعد خانوادش بگن چون شهرستانه نمی خواد بری!

 

 

 

فقط یه منشی ایرونی میتونه خودشو از دکتر بیشتر بگیره!

 

 

 
چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 18:48 :: نويسنده : فرشته


 

كــاش گاهي خدا
از پشتـــ ابرها می آمد
گوشمـــ را محكم ميگرفتـــ و داد ميزد:
آهــاي!بگيـــر بشين ! انقدر غر نزن! همينه كه هستـــ ...
بعد يه چشمكــ ميزد و تو گوشم ميگفتـــ:

غصه نخور همه چی درست میشه..

 

پاسخ یکی از بهترین دوستا و همدردهام



بارها گوشت را گرفته و غرغرهایت پایانی ندارد .. میدانی اصلا این مشکل آدمهاست نه خاص تو من .. این درد ماندگار خود بینیست و خود خواهی آدمها .. گوشت را سفت بپیچاند باز هم خواهی گفت آخ و این خود غری دیگر است .

خدایای گوشمان را نه .ولی دلمان را بپیچان سمت خودت .. درست همان سو که تو میخواهی همان جا که بوی نفسهایت فضایش را عطر آگین کرده . آری همان سمت نگاهت همان سو را میگویم .

 

 

 
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 22:57 :: نويسنده : فرشته

بهترين دوران زندگيم همون دوراني بود كه "ی  من " ميذاشتي آخر اسمم و منو مال خودت ميكردي انگار دنيا مال من بود

 
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 14:12 :: نويسنده : فرشته

سلام با هم یه ک بخندیم...آخه من این روزا خیلی خوشحال و راحتم...

 

 

 

- اینایی که تا در می‌ زنن ، درو باز می‌ کنن ، هدفشون از در زدن چیه واقعا ؟!

 

 

حتی اگر از دوران مهد کودکتون چیشاتون ضعیف باشه

 

از نظر پدر و مادرتون این کامیوتر صاحاب مرده باعثشه !

 

 

تازه فهمیدم ((موفق باشید)) آخر برگه امتحان

 

در جواب تمام خسته نباشید هایی هست که وسط کلاس به استاد می گفتیم !

 

 

 

یارو اومده آدرس میپرسه یه ساعت توضیح دادم “سمت راست فلان جا

 

خدافظی کرد رفت سمت چپ Description: http://www.jazzaab.ir/upload/4/0.933374001339231574_jazzaab_ir.gif

 

 

ترسناک ترین سوال : آخرین نفر کی دستشویی رفته !؟

 

 

 

از سرگرمی های ما دهه هفتادیا بالا رفتن از رختخواب ها بود!!
خدا میدونه چند بار رختخوابها ریزش کردن و موندیم زیر!!
لذت صعود از این رختخوابها برابری میکرد با صعود به قله دماوند!!
چه کنیم تفریح نداشتیم که….

 

 

۹۰% وقت درس خوندن من هنگام نیگا کردن به این که
چقد مونده جزوه تموم شه” تلف میشه

 



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : فرشته

پروردگارا...ادم هایت موجودات عجیبی هستند...

هیچ کس صادق نیست...هیچ کس ساده نیست...سیاست در این دنیا بیداد میکنند...

هرکه میرسد سعی دارد درس ساده نبودن یادم دهد...

خدایا ترسیده ام...نمیتوانم در میانشان زندگی کنم...

من چیزی از سیاست هایشان بلد نیستم!!!

دوستشان دارم ...دوستم ندارند...

حرف هایم را جور دیگری میشنوند...منظورم را درک نمیکنند...

به خاطر خودم دوستم ندارند....برای وجودم ارزش قائل نیستند...

بر موفقیتم...بر زیباییم... بر خنده هایم...بر شادی هایم حسادت میورزند...

خداوندا احساس خفگی میکنم میان ادم هایت....

تنهایی را دوست تر میدارم از بودن با انسان نماهایی که

از پشت به روح و جسم ساده ام خنجر زهرالود میزنند....

تنهایی را دوست تر میدارم....این تراژدی تلخ را زودتر تمام کن...خسته ام..